کنکور

از ابتدایی تا دکترا

کنکور

از ابتدایی تا دکترا

۲۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

گاهی یک سری ادم میان تو زندگیت که باعث میشن فشار زندگیت بره بالا در نتیجه اونطرف تساوی اتفاقی که میوفته:
دما میره بالا و داغ میکنی از دستشون 
به ثابت عمومی و تعداد مول که نمیشه دست زد
واسه برگشتن به حالت تعادل فقط یه راه داری :
حجم طرف رو تو زندگیت کم کن....
البته اگه میخوای ایده ال باشی......

ژن‌درمانی روشی است که در آن ژن معیوب، اصلاح شده و به کمک یک حامل به درون سلول فرستاده می‌شود.

ادامه مطلب 👇



ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۵ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺸﻒ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ :

ﺍﺻﻞ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭﯼ ﭘﺎﻭﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ .

ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ , ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ . ﻫﻤﻪ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؛ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﯼ :

ﺳﻄﺢ ﺍﻧﺮﮊﯼ

ﭼﺮﺧﺶ

ﻣﺪﺍﺭ

ﮐﻪ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ , ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ .

ادامه......👇

 روزی فراخواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه‌ای که از چهار


طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که


سخت مشغول زنده‌ها و مرده‌ها هستند از کنارم می گذرند.


آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به


هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.


در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم


را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی


بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.


چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه


عشق را در چشم های یک زن ندیده است.


قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب، جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار


دهنده چیزی به یاد ندارد.



خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش


کنید تا زنده بماند تا نوه‌هایش را ببیند.


کلیه‌هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته


خون او را تصفیه می کند.


استخوان‌هایم،عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی


پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج،  پیوند بزنید.


هرگوشه از مغز مرا بکاوید، سلول‌هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید


به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه


فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.


اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و


تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.


گناهانم را به شیطان، و روحم را به خدا، بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید


 یادم کنید.


عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی


 بگویید.


اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند ...